تحولات منطقه

شهید مدافع حرم از لشگر فاطمیون معتقد بود: ما به قدرت سیاسی و معنوی جمهوری اسلامی ایران معتقدیم و همیشه به آن می نازیم و تا آخرین نفس از فرمایشات آیت الله خامنه‌ای پیروی می کنیم. دین ما دین عقلانیت است. اگر ائمه‌اطهار قبول کنند می‌خواهم مدافع حرم باشم.

از دست رد به سفر اروپا تا شهادت در حلب
زمان مطالعه: ۴ دقیقه

به گزارش قدس آنلاین به نقل از ویژه نامه بیت المقدس؛ فتنه شام و جنگ تحمیلی به سوریه، فرصتی شد تا بار دیگر نام مجاهدان افغانستانی و آوازه رشادت های آنها، در میان مردم جهان و رسانه های بی طرف بپیچد و اکنون کمتر فرد پیگیر تحولات سوریه است که از نقش موثر مدافعان حرم افغانستانی که در قالب «لشگر فاطمیون» سازماندهی شده اند، بی اطلاع باشد.

شهید «عیسی رضایی» یکی از رزمندگان این لشگر است که تابستان امسال از قید خانه و خانواده رها می شود و خود را به خط مقدم نبرد می رساند تا پاسدار حریم اسلام و انقلاب اسلامی شود. در گفت وگو با خانواده این شهید بزرگوار تلاش کردیم گوشه ای از زندگی وی را ورق بزنیم:

علی اکبر رضایی در خصوص زندگی نامه برادر شهیدش اینگونه روایت می کند: « نزدیک ۱۰ سال است که به منظور همکاری در فعالیت‌های عمرانی و توسعه مسکن مهر، در شهر جدید پرند ساکن شدیم؛ برادرم عیسی با علاقه‌ای که به فعالیت‌های عمرانی داشت، توانست با کار و تلاش زیاد در حوزه کاشی‌کاری و گچ‌کاری ساختمان استاد حرفه‌ای و موفقی باشد. هر چند اهل سخن گفتن زیاد نبود ولی در کارش جدی و پرتلاش بود.علاوه بر این کمک کردن به هموطنان و همکاری در فعالیت‌های فرهنگی، قرآنی را از وظایف خودش می‌دانست و همیشه در این عرصه‌ها پیشتاز بود.

علاقه و احترام زیادی برای خانواده شهدا قائل می‌شد شاید به این دلیل بود که زمانی که برای ازدواج راهی ولایت دایکندی افغانستان شد، معیار انتخاب همسرش را آشنا بودن با فرهنگ ایثار و شهادت قرار داد و شریک زندگی‌اش را از میان خانواده شهدای هموطنش برگزید.

نخستین جرقه برای حضور او در صحنه نبرد جبهه های مقاومت در زمانی که برای تشییع پیکر شهید هموطنش در امامزاده طالب  آدران (جنوب غرب تهران) حضور یافت؛ زده شد.

خاطرات زیادی از لشکر فاطمیون برایمان نقل می‌کرد؛ آنجا که یک گروه ۲۵ نفره مدافعان حرم به فرماندهی ابوحامد (فرمانده دلاور و شهید لشگر فاطمیون) توانستند گروه تروریستی داعش را از تجاوز به حرم حضرت زینب (س) باز دارند و با ایثار و رشادتشان، نامشان را به عنوان مدافعین حرم، جاودانه کنند.

برادرم عیسی دغدغه شهادت داشت و معتقد بود: سنگر ما در سوریه است و نباید اجازه دهیم تا تروریست‌ها وارد ایران اسلامی شوند. با وحدت و اتحاد می توان سوریه را از دست گروه‌های تروریستی تکفیری آزاد کرد.

همچنین می گفت؛ ما به قدرت سیاسی و معنوی جمهوری اسلامی ایران معتقدیم و همیشه به آن می نازیم و می بالیم و تا آخرین نفس از فرمایشات آیت الله خامنه‌ای پیروی می کنیم. دین ما دین عقلانیت است. اگر ائمه‌اطهار قبول کنند می‌خواهم مدافع حرم باشم.»

برادر شهید رضایی به فرصت مناسبی که برای مهاجرت وی به اروپا فراهم شده بود اشاره می کند و می گوید: «اتفاقاً اعزام شهید عیسی به سوریه با سفر گروهی آوارگان سوری و افغانی به اروپا همراه شده بود آن زمان که آلمان و فرانسه و ... دروازه های خود را به روی مهاجران باز کرده بودند. بارها به او گفتم فرزندت حسن یک ساله است و تازه تشکیل زندگی دادی؛ رفتن به اروپا برای ما راحت‌تر است و اگر دغدغه رفاه و زندگی بهتر را داری به آلمان و کانادا برو، چرا سوریه را انتخاب کردی؟ در ابتدا فکر کردم صحبت هایم او را از رفتن به سوریه منصرف کرده؛ اما پس از چند روز که همزمان با اواخر ماه رمضان بود؛ متوجه شدم موبایلش از دسترس خارج شده و بعد از سه هفته از سوریه تماس گرفت و گفت: اینجا 20 روز آموزش نظامی دیدم و الان در لاذقیه هستم، شاید به خان طومار و یا حلب اعزام شویم.»

شهید رضایی تنها دو هفته پس از حضورش در خط مقدم، در نبرد محاصره حلب به شهادت می رسد. برادر وی در تشریح نحوه شهادت عیسی می گوید: « زمانی که متوجه می شود فرمانده گردان مجروح شده و به کمک نیاز دارد با گام های راسخ و استوارش برای کمک به سمت فرمانده مجروح گردان خود می‌رود اما مورد اصابت گلوله قرار می‌گیرد و آنگونه که شایسته لشگر فاطمیون بود، همانند حضرت زهرا (س) از ناحیه پهلو مجروح می شود و در کنار فرمانده اش برای همیشه جاودانه می‌شود.»

وی در بیان کیفیت اطلاع از شهادت برادرش هم می گوید : «در تماس با دیگر هم‌رزمانش پیگیر احوالات عیسی بودیم که پسردایی ما از سوریه تماس گرفت و گفت عیسی به خط مقدم رفته و خوب است برایش نذری بدهید.

این مطلب خیلی برای من واضح و روشن نبود، گفتم شاید عملیات دارند یا اینکه مجروح شده؛ اما در تماس‌های بعدی این‌گونه عنوان کردند که عیسی هنوز از منطقه عملیاتی برنگشته و اینجا بود که متوجه شهادتش شدم.

 چند روزی از شهادتش می گذشت که پیکرش به تهران آمد، زمانی که برای شناسایی پیکرش به معراج شهدا رفتم؛ تصاویر مختلفی از پیکر برادرم بر روی صفحه مانیتور به من نشان دادند، پیکر کاملاً سالم بود اما آن‌گونه که از سایرین شنیده بودم که نحوه شهادت رزمندگان فاطمیون با حضرت زهرا (س) شباهت نزدیکی دارد، دیدم برادرم هم از ناحیه پهلو مورد اصابت گلوله نیروهای تکفیری داعش قرار گرفته و به شهادت رسیده است.»/

انتهای پیام

گفت وگو  از: روح الله فرقانی

ویژه نامه بیت المقدس دوشنبه هر هفته ضمیمه روزنامه قدس منتشر می شود.

منبع: روزنامه قدس

برچسب‌ها

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.